ابراء در قرآنابراء (از مادّه «برء») به معنای رهاکردن [۱]
لسانالعرب، ج۱، ص۳۵۵، «برء».
[۲]
المنجد، ص۳۰، «برء».
است.فهرست مندرجات۲ - عقد یا ایقاع؟ ۳ - در قرآن ۴ - متعلق ابراء ۴.۱ - دین(بدهی) ۴.۲ - ابراء بر تنگدست و ناتوان ۴.۲.۱ - بیان یک فرع فقهی ۴.۳ - ابراء حقّ قصاص و خونبها ۵ - ماهیت ابراء ۵.۱ - اگر عقد باشد ۶ - مصادیقی از قرآن ۶.۱ - ابراء مهر توسط زوجه ۶.۲ - ابراء مهر توسط غیر زوجه ۶.۲.۱ - نظر اهلسنت ۶.۲.۲ - نظر شیعیان و شافعیه ۶.۳ - شرایط زن در ابراء مهر ۷ - اهداف ابراء ۷.۱ - حل مشکل مرد و زن ۷.۲ - حل مشکل اجتماعی ۷.۳ - برخورد پسندیده و تعامل مثبت ۸ - فواید و اثرات ۹ - منابع ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - معنای فقهیدر اصطلاح فقهی، ابراء به انشایی انصراف دارد که نتیجه آن، ساقط کردن بدهی ثابت در ذمّه مدیون از سوی شخص طلبکار است؛ اعمّ از آنکه اسقاط ما فیالذمّه با خود ابراء حاصل شود یا آنکه طلبکار، ما فیالذمّه مدیون را به او تملیک کند و نتیجه آن اسقاط ما فیالذمّه باشد؛ چنانکه شهید اوّل احتمال داده است؛ [۴]
الاشباه و النظائر، ج۱، ص۳۶۸.
بنابراین، ابراء از دیونی که در آینده بر عهده شخص میآید، درست نیست. [۵]
مفتاح الکرامه، ج۱۲، ص۶۷۴.
۲ - عقد یا ایقاع؟ابراء بنابر تملیک، عقد است؛ ولی بنابر اسقاط میتواند عقد یا ایقاع باشد؛ همچنین بنابر تملیک، ابراء دین مجهول برای طرفین و ابراء دین مبهم و مردّد و نیز معلّق کردن ابراء، درست نیست. [۶]
القواعد و الفوائد، ص۲۹۱و۲۹۲.
[۷]
الاشباه و النظائر، ج۱، ص۳۶۸.
۳ - در قرآنواژگان مرتبط با این مدخل در قرآن ، تصدّق و عفو و فضل است. تصدّق در سه آیه ۲۸۰ بقره ؛ ۹۲ نساء ؛ ۴۵ مائده آمده که دو مورد اخیر، درباره عفو حقّ دیه و قصاص است. عفو دو بار در آیه ۲۳۷ بقره تکرار شده است. همین آیه درباره ابراء، کلمه «فضل» را به کار برده است. ۴ - متعلق ابراء۴.۱ - دین(بدهی)«دَین» بهطور مسلّم میتواند متعلّق ابراء قرار گیرد؛ همانگونه که میتواند متعلّق هبه باشد و همچنین «عین خارجی» به طور قطع مورد ابراء قرار نمیگیرد؛ [۱۲]
کنز العرفان، ج۲، ص۲۰۷.
ولی میتواند متعلّق هبه باشد. حقوق غیر قابل اسقاط، مانند حقّ رجوع در هبه نمیتوانند متعلّق ابراء باشند؛ امّا حقوق قابل اسقاط مثل حقّ شفعه ، حقّ قصاص و حقّ دیه، بنابر اسقاط بودن ابراء، متعلّق آن قرار میگیرند. ابراء، موضوع آثار و احکام فراوانی است که در بسیاری از ابواب فقه به ویژه باب دَیْن، نکاح ، طلاق خلع و مبارات، کفالت ، ضمان ، ارث و وصیّت میتواند مطرح باشد؛ به طور مثال، انفساخ عقد کفالت پس از ابراء ذمه بدهکار به وسیله مکفولٌله (طلبکار)، [۱۳]
مفتاح الکرامه، ج۱۲، ص۷۶۹و۷۷۰.
منع رجوع ضامن به مضمون عنه (بدهکار) در صورت ابراء ضامن از سوی مضمونله (طلبکار). [۱۵]
مفتاح الکرامه، ج۱۲، ص۶۷۶.
۴.۲ - ابراء بر تنگدست و ناتوانمورد دوم ابراء در آیه ۲۸۰ بقره است که فرمان میدهد: به بدهکاران تنگدست باید مهلت داده شود تا گشایشی حاصل گردد؛ پس از آن، سفارش میکند که ابراء آنان، از سوی طلبکار، بهتر است: «... و إِن کانَ ذُو عُسرَة فَنَظِرةٌ إِلَی مَیسَرة و أَن تَصدَّقوا خَیرٌ لَکم إِن کنتُم تَعلمونَ»؛ بنابراین، مطالبه از کسی که در تنگنا قرار دارد حرام؛ [۱۸]
کنزالعرفان، ج۲، ص۵۷.
ولی ابراء درباره او مستحب است.۴.۲.۱ - بیان یک فرع فقهیتعجیل دَیْن با ابراء بعضی از آن: فقیهان، طولانی کردن زمان بازپرداخت بدهی در برابر افزودن مبلغ آن را جایز نمیدانند؛ ولی معتقدند که تعجیل در دین(جلو انداختن آن) در ازای چشم پوشی و ابراء طلبکار از بعض آن جایز است. [۱۹]
جواهر، ج۲۵، ص۳۶.
دلیل این مطلب، روایتی از حضرت صادق(علیه السلام) است. از حضرت درباره مردی پرسیده شد که دَین مدّت داری بر گردن او است و طلبکار به او میگوید: اگر فلان مقدارش را به صورت نقد بدهی، تو را از بقیه آن ابراء میکنم. امام(علیه السلام) فرمود: اشکالی ندارد؛ چون بر مبلغ نیفزوده است. خداوند میفرماید: «فَلکم رُءُوسُ أَمولِکم لاَتَظْلِمُونَ و لاَتُظْلَمونَ». ۴.۳ - ابراء حقّ قصاص و خونبهااز اسقاط حقّ قصاص و دیه، در سه آیه از قرآن با تعبیر «عفو» و «تصدّق» تعبیر شده است: ۱. «کتِبَ عَلیکمُ القِصاصُ... فَمن عُفِی لهُ مِن أَخیهِ شَیءٌ...»(بقره ۱۷۸) ، ۲. «... و مَن قَتلَ مُؤمِناً خَطاً... إِلاَّ أَن یَصَّدَّقوا...»(نساء ۹۲) ، ۳. «... أَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ و العَینَ بِالعینِ... فَمَن تَصدَّقَ بهِ فَهوَ کفَّارةٌ لهُ... .»(مائده ۴۵) ۵ - ماهیت ابراءمشهور نزد فقیهان شیعه و سنّی [۲۵]
جواهر، ج۲۸، ص۱۶۵.
[۲۶]
موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۸۱.
این است که ابراء، حق خالص ابراء کننده است و به تنفیذ ابراء شونده نیازی ندارد؛ بنابراین از ایقاعات است چون اولا ابراء اسقاط است، نه تملیک و اسقاط قبول لازم ندارد؛ ثانیاً در قرآن به «عفو و تصدّق» از آن تعبیر شده است:«... إِلاّ أَن یَعفونَ أو یَعفُوَا الَّذِی بِیَدهِ عُقدةُ النِّکاحِ» «... و أَن تَصدَّقوا خَیرٌ لَکم» و در عفو و صدقه ، حضور و قبول شخصی که مورد صدقه و عفو قرار میگیرد، لازم نیست؛ [۲۹]
کنز العرفان، ج۲، ص۵۷.
ثالثاً ابراء بر موردی که قبول در کار نباشد نیز صادق است؛ رابعاً روایات بسیاری بر درستی ابراء ذمّه میّت دلالت میکند و قبول در مورد میّت معنا ندارد. [۳۱]
جواهر، ج ۲۸، ص ۱۶۵.
برخی حتّی با ردّ ابراء از طرف بریء شونده آن را قابل تحقّق دانستهاند. [۳۲]
موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۸۱ و ۱۸۲.
۵.۱ - اگر عقد باشدعقد بودن ابراء به فقه القرآن، غنیه و سرائر نسبت داده شده است [۳۳]
موسوعة الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۸۱ و ۱۸۲.
که در نتیجه، قبول لازم دارد؛ چون ابراء نوعی منّت از ناحیه طلبکار است و بدون جلب رضایت و قبول مدیون، نمیتواند او را زیر بار منّت قرار دهد. [۳۴]
السرائر، ج۳، ص۱۷۶؛ المبسوط، ج۳، ص۳۱۴.
۶ - مصادیقی از قرآناگر مهر به صورت کلّی بر ذمه شوهر باشد، ابراء درباره آن تحقّقپذیر است. برئ کننده مهر، گاهی زوجه و گاهی غیرزوجه است. ۶.۱ - ابراء مهر توسط زوجهقرآن، در آیه ۴ نساء میفرماید: مرد باید مهر زن را بپردازد، مگر آنکه زن، از روی رغبت مهر خود را(به صورت ابراء یا هبه) واگذارد که در این صورت، تصرّف در مهر بر شوهر حلال و گوارا خواهد بود: «وءَاتُوا النِّساءَ صَدُقتِهنَّ نِحلةً فَإِن طِبنَ لَکم عَن شَیء مِنهُ نَفساً فَکلوهُ هَنیاً مَرِیاً». اطلاق آیه، ابراء پیش از طلاق یا پس از آن را شامل میشود و قرآن، در خصوص طلاق قبل از آمیزش، در آیه ۲۳۷ بقره، سخن از استحقاق نصف مهر برای زن، سپس سخن از واگذاری(ابراء یا هبه) نصف مهر یا بعض آن به شوهر به وسیله زن را مطرح میکند: «وإِن طَلَّقتُموهنَّ مِن قَبلِ أَن تَمَسُّوهنَّ و قَد فَرضتُم لَهنَّ فَریضةً فَنِصفُ مَا فَرَضتُم إِلاَّ أَن یَعفُونَ... ». ۶.۲ - ابراء مهر توسط غیر زوجه«... أَو یَعفُوَا الَّذِی بِیَدهِ عُقدةُ النِّکاحِ». در تفسیر این قسمت از آیه، دو رأی وجود دارد و روایات شیعه و سنّی نیز متفاوت است. [۴۰]
السنن الکبری، ج۱۱، ص۱۳۶.
۶.۲.۱ - نظر اهلسنتابوحنیفه میگوید: مقصود شوهر، و عفو او پرداخت تمام مهریه به زن است و اگر در ابتدای عقد، مهر او را پرداخته، عفو به معنای بازپس نگرفتن نصف مهر است. [۴۱]
التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۵۲.
[۴۲]
تفسیر، قرطبی، ج۳، ص۱۳۶.
دلیل این قول این است که اوّلاً ظاهر «الَّذِی بِیَدِهِ عُقدَةُ النِّکاح» کسی است که اختیار نکاح خود را دارد، نه نکاح دیگران را، و او کسی جز شوهر نیست؛ ثانیاً کسی جز زن، حقّ بخشش مهرش را ندارد؛ پس آیه را باید طوری معنا کنیم که با این حکم قطعی مخالف نباشد.۶.۲.۲ - نظر شیعیان و شافعیهامامیّه و شافعیّه گفتهاند: مقصود از کسی که گره زناشویی در دست او قرار دارد، ولی زوجه است که در صورت وجود مصلحت، نصف مهر را ابراء میکند. دلیل آنان این است که اوّلا از شوهر در ابتدای آیه «لاَ جُناحَ عَلَیکم... » به صورت مخاطب سخن به میان آمده و در این قسمت، آیه به صورت فعل غایب است و اگر مقصود، شوهر بود، آیه به صورت خطاب با او سخن میگفت؛ پس منظور، ولی زوجه است؛ [۴۵]
التفسیرالکبیر، ج ۶، ص ۱۵۲.
[۴۶]
قرطبی، تفسیر، ج ۳، ص ۱۳۶.
ثانیاً گره زناشویی به دست شوهر نیست؛ زیرا او پیش از ازدواج با زن، بیگانه است و هیچ ولایتی بر همسر آیندهاش ندارد و پس از ازدواج هم نکاح حاصل شده و تحصیل حاصل ممتنع است؛ پس منظور از «اَلَّذی بِیَدهِ عُقدةُ النِّکاحِ» ولی زوجه خواهد بود. [۴۷]
قرطبی، تفسیر، ج ۳، ص ۱۳۶.
در این که مصادیق «ولی» کیانند، برخی گفتهاند: پدر و جدّ پدری است. [۴۸]
شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۵۹۷.
ابنادریس میگوید: ولایت بر ابراءِ مهر برای جدّ پدری در صورت مرگ پدر است. [۴۹]
کنزالعرفان، ص۶۵.
برخی برادر را نیز افزودهاند. بر پایه روایاتی در تفسیر قول خداوند(أَو یَعفُوَا الَّذِی بِیَدهِ عُقدةُ النِّکاحِ... ) چنین آمده است: ولی عبارت از پدر، برادر، موصی الیه و کسی است که در اموال زن نفوذ دارد.۶.۳ - شرایط زن در ابراء مهرشرایط زن برای داشتن حقّ ابراء: عقل ، بلوغ ، حریّت و رشید بودن است؛ [۵۲]
روضالجنان، ج ۳، ص ۳۱۱.
چه ولی او راضی به ابراء باشد یا نباشد؛ امّا در اینکه حق ولی در ابراء با نبود شرایط پیش گفته در زن است یا این حق برای ولی ثابت است، چه زن شرایط را داشته باشد یا نداشته باشد و چه راضی به ابراء باشد یا نه، اختلاف است. [۵۴]
روض الجنان، ج۳، ص۳۱۱.
۷ - اهداف ابراء۷.۱ - حل مشکل مرد و زنگاهی در وضعیّتی، امکان طلاق که یگانه راه حل معضل خانواده است، از بین میرود که در این صورت، زن با پیشنهاد ابراء مهر یا مرد با بخشش نصف مهر که حقّ او پیش از آمیزش است، کانون خانواده را از مشکل میرهاند: «إِلاَّ أَن یَعفونَ أَو یَعفُوَا الَّذِی بِیَدهِ عُقدةُ النِّکاحِ و أَن تَعفُوا أَقربُ لِلتَّقوی و لاَتَنسَوُا الفَضلَ بینَکم إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعملونَ بَصیرٌ.»(بقره ۲۳۷) ۷.۲ - حل مشکل اجتماعیقرآن در آیه ۲۸۰ بقره ابراء دین از مدیون در حدّ اعسار را بهتر و مفیدتر از مهلت دادن به وی قرار داده است: «... وَإِن کانَ ذُو عُسرَة فَنَظِرَةٌ إِلی مَیسرَة و أَن تَصدَّقوا خَیرٌ لَکم... ». ۷.۳ - برخورد پسندیده و تعامل مثبتخداوند، پس از آنکه حکم قصاص را تشریع میکند میفرماید: اگر کسی از سوی برادر دینی خود بخشیده و حکم قصاص به خونبها تبدیل شود، باید از راه پسندیده پیروی کند؛ یعنی اولیای دم، حال پرداخت کننده را در نظر بگیرند و قاتل نیز در مقابل، دیه را به نیکی به ولی مقتول بپردازد و در آن مسامحه نکند: «... فَمَن عُفِی لهُ مِن أَخیهِ شَیءٌ فَاتِّباعٌ بِالمَعروفِ و أَداءٌ إِلیهِ بِإِحسَن ذلِک تَخفِیفٌ مِن رَبِّکم... ». (بقره ۱۷۸) ۸ - فواید و اثراتقرآن در آیه ۲۸۰ بقره از ابراءِ معسر به تصدّق تعبیر کرده است. کنز العرفان از این تعبیر استفاده کرده که ابراء مانند هر صدقهای عبادت، و ثواب آن بر قصد قربت متوقّف است؛ [۵۹]
کنزالعرفان، ج۲، ص۵۷.
البتّه برخی گفتهاند: مقصود از تصدّق در اینجا به دلیل روایت نبوی(صلی الله علیه وآله) که در آن هر روز مهلت دادن، صدقه شمرده شده، همان مهلت دادن است و مطلب جدیدی نیست؛ ولی صاحب مسالک، این مطلب را رد میکند. [۶۱]
مسالک الافهام، ج۳، ص۶۸.
در آیه ۲۸۰ بقره با آنکه ابراء مستحب است، از مهلت دادن که واجب است بهتر دانسته شده. از اینجا روشن میشود که ثواب آن بسیار است؛ البتّه شماری از مفسّران گفتهاند: «خَیرٌ لَکم» یعنی ابراء از مالی که از مدیون طلب دارید و میخواهید آن را بگیرید، بهتر است. [۶۳]
محقق اردبیلی، زبدة البیان، ص۵۶۹.
[۶۴]
آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۸۸.
در آیه ۲۳۷ بقره پس از آنکه از ابراء و عفو مهر به وسیله شوهر یا زن یا ولی او سخن میگوید، پرهیزگاری را نتیجه ابراء و عفو قرار داده است: «وأَن تَعفُوا أَقربُ لِلتَّقوَی... ». علاّمه طباطبایی مینویسد: کسی که از حقّ ثابت خود اعراض و آن را ابراء کند، درباره اعراض از آنچه حق ندارد به آن نزدیک شود و خدا آن را ممنوع کرده، قویتر خواهدبود و این همان تقوا است. درنهایت، خداوند ترغیب میکند که احسان مؤمنان به یکدیگر با ابراء و عفو کردن، به فراموشی سپرده نشود: «ولاَتَنسَوُا الفَضلَ بَینَکم»؛ بهویژه زن و شوهر به یکدیگر کمک کنند و برای همدیگر سختی فراهم نسازند: «إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعملونَ بَصیرٌ» خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه و بینا است.۹ - منابعالاشباه و النظائر؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر العیّاشی؛ التفسیر الکبیر؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ جواهر الکلام؛ الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان و روح الجنان؛ زبدة البیان؛ السنن الکبری؛ القواعد و الفوائد؛ کتاب السرائر؛ الکشّاف؛ کنز العرفان؛ لسان العرب؛ المبسوط؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مسالک الافهام، کاظمی؛ مفتاح الکرامه؛ المنجد؛ منهاج الصالحین؛ موسوعة الفقه الاسلامی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ وسائل الشیعه. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «ابراء». ردههای این صفحه : ابراء
|